مقاله علمی - پژوهشی
اقبال زارعی؛ میترا میرزایی؛ مریم صادقی فرد
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی جهت تبیین نقش مهارتهای ارتباطی و مهارتهای حل مسئله در پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی با میانجیگری تعارضات خانوادگی انجام شد. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق، کلیه افراد متأهل شهر بندرعباس بودند که در قالب خانواده در مرکز این شهر در سال 1395 ساکن بودند که با توجه به جدول ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی جهت تبیین نقش مهارتهای ارتباطی و مهارتهای حل مسئله در پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی با میانجیگری تعارضات خانوادگی انجام شد. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق، کلیه افراد متأهل شهر بندرعباس بودند که در قالب خانواده در مرکز این شهر در سال 1395 ساکن بودند که با توجه به جدول مورگان تعداد 400 خانواده بهعنوان حجم نمونه با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای سهمیهای انتخاب شدند. برای آزمون فرضیهها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظر شده تعارضات زناشویی ثنایی و همکاران، پرسشنامه مقیاس مهارتهای ارتباطی زوجین، پرسشنامه مهارتهای حل مسئله کسیدی و لانگ، پرسشنامه چندوجهی شخصیتی مینه سوتا، پرسشنامه سنجش نگرش نسبت به آسیبهای اجتماعی بود. یافتههای پژوهش نشان داد که مهارتهای ارتباطی و سبک حل مسئله سازنده در کاهش آسیبهای روانی و تعارضات خانواده نقش دارد. همچنین مهارتهای ارتباطی و سبک حل مسئله سازنده با کاهش تعارضات خانواده بر منفی شدن نگرش افراد به آسیبهای اجتماعی نقش دارد؛ و درنهایت هر چه تعارضات خانواده بیشتر باشد، میزان آسیبهای روانی بیشتر و نگرش نسبت به آسیبهای اجتماعی نیز مثبتتر است.
مقاله علمی - پژوهشی
سید حسین جزایری؛ علی دلاور؛ فریبرز درتاج
چکیده
احساس شادی نقش مهمی در کیفیت زندگی افراد دارد و یافتن عوامل همبسته با این احساس اهمیت فراوانی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل شادکامی بر اساس ویژگیهای شخصیتی، هوش هیجانی، سبکهای دلبستگی، فعالیتهای ارادی و ویژگیهای جمعیتشناختی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل 12373 زن شاغل در سازمانهای استان ...
بیشتر
احساس شادی نقش مهمی در کیفیت زندگی افراد دارد و یافتن عوامل همبسته با این احساس اهمیت فراوانی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل شادکامی بر اساس ویژگیهای شخصیتی، هوش هیجانی، سبکهای دلبستگی، فعالیتهای ارادی و ویژگیهای جمعیتشناختی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل 12373 زن شاغل در سازمانهای استان لرستان بود که تعداد 400 نفر بر اساس فرمول کوکران با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد. دادهها از طریق مقیاس شخصیتی نئو، هوش هیجانی شیرینگ، پرسشنامه دلبستگی کولینز و رید، پرسشنامه فعالیتهای ارادی و پرسشنامه شادی آکسفورد جمعآوری و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل گردید. نتایج نشان داد که مدل شادکامی از برازش لازم برخوردار است و اثر مستقیم و غیرمستقیم روان رنجوری و اثر مستقیم برونگرایی و گشودگی به تجربه بر شادکامی معنادار است (01/0>p). همچنین اثر مستقیم هوش هیجانی و فعالیتهای ارادی و اثر کل سبکهای دلبستگی بر شادکامی معنادار است (01/0>p). بین ویژگیهای جمعیتشناختی و شادکامی رابطه معناداری وجود ندارد (05/0>p). بر اساس یافتههای پژوهش میتوان گفت که شادکامی میتواند از شخصیت، سبک دلبستگی، هوش هیجانی و فعالیتهای ارادی متأثر شود و مدیران سازمانها میتوانند با اولویت قرار دادن و آموزش آنها به ارتقای شادکامی کارکنان کمک نمایند.
مقاله علمی - پژوهشی
ناصر یوسفی؛ آرمان عزیزی
چکیده
هدف این پژوهش پیشبینی تعارض زناشویی از طریق تمایز یافتگی و تیپهای شخصیتی است زیرا شناخت عوامل افزایشدهندهی تعارض زناشویی نقش مهمی در کاهش طلاق دارد. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش شامل کلیهی والدین دانش آموزان شهرستان سنندج در سال 1396 است. نمونه موردمطالعه شامل 500 نفر (250 زوج) از ...
بیشتر
هدف این پژوهش پیشبینی تعارض زناشویی از طریق تمایز یافتگی و تیپهای شخصیتی است زیرا شناخت عوامل افزایشدهندهی تعارض زناشویی نقش مهمی در کاهش طلاق دارد. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش شامل کلیهی والدین دانش آموزان شهرستان سنندج در سال 1396 است. نمونه موردمطالعه شامل 500 نفر (250 زوج) از والدین بود که به روش خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند و هرکدام پرسشنامههای تمایز یافتگی، تیپ شخصیتی و تعارض زناشویی را تکمیل نمودند. دادههای حاصل از پرسشنامهها با دو نرمافزار Spss و Amos مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.یافتهها بیانگر رابطه همبستگی منفی و معنیدار بین تعارض زناشویی با تیپهای شخصیتی (بهجز تیپ روان رنجور) و تمایز یافتگی است. بهعبارتدیگر تیپهای شخصیتی (بهجز تیپ روان رنجور) و تمایز یافتگی بالا سبب کاهش تعارض زناشویی میشود و برعکس. همچنین همبستگی بین تیپ شخصیتی و تمایز یافتگی مثبت و معنیدار است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که تیپ شخصیتی افراد و سطح تمایز یافتگی آنها میتوانند فاکتورهای خوبی برای سنجش و پیشبینی تعارض زناشویی باشد.
مقاله علمی - پژوهشی
محمد رضائی؛ نورعلی فرخی؛ فردین دارابی؛ جواد محمدی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تلاوت قرآن کریم بر میزان خطر پذیری نوجوانانِ مقطع دبیرستان در مقابل رفتارهای پرخطر انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش است. جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان (سال اول و دوم) در ناحیه 2 و 1 شهر اردبیل و نمونه پژوهش شامل 30 نفر از این دانش ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تلاوت قرآن کریم بر میزان خطر پذیری نوجوانانِ مقطع دبیرستان در مقابل رفتارهای پرخطر انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش است. جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان (سال اول و دوم) در ناحیه 2 و 1 شهر اردبیل و نمونه پژوهش شامل 30 نفر از این دانش آموزان بود که بهصورت نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای از میان دانش آموزان در حال تحصیل نمونهگیری شد. و بهصورت تصادفی در دو گروه (هرکدام: 15 نفر) بهعنوان گروه آزمایش و گروه گواه جایگزین شدند. ابتدا مقیاس خطر پذیری نوجوانان ایرانی (IARS) بهعنوان پیش آزمون برای هردو گروه اجرا شد وسپس بعد از اتمام دوره 12 جلسهای (هر جلسه 30 دقیقه) برای گروه آزمایش، بهمنظور سنجش میزان خطرپذیری نوجوانان در مقابل رفتارهای پرخطر (متغیر وابسته) مجدداً مقیاس خطر پذیری نوجوانان ایرانی (IARS) بهعنوان پسآزمون در هر دو گروه اجرا شد تا اثر گذاری تلاوت قرآن (متغیر مستقل) درگروه آزمایش موردبررسی قرار گیرد. در این تحقیق دادهها با روش تحلیل کوواریانس و استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 20 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتائج پژوهش نشان داد، تأثیر تلاوت قرآن بهعنوان متغیر مستقل بر میزان خطر پذیری نوجوانان، بهعنوان متغیرِ وابسته معنا دار بوده و میزان خطر پذیری درگروه آزمایشی، نسبت به گروه کنترل بهطور معنا دار کاهش پیدا کرده است.
مقاله علمی - پژوهشی
احسان اکرادی؛ سیده ساناز صدفی موسوی
چکیده
هدف تحقیق حاضر بررسی نقش میانجی قرارداد روانشناختی در رابطه بین رهبری پدرسالار و تمایل به ترک شغل است. جامعه آماری تحقیق حاضر کارکنان شرکتهای صنایع غذائی شهرستان رشت به تعداد 1590 نفر میباشند که با استفاده از جدول مورگان، تعداد 332 نفر به روش تصادفی ساده بهعنوان نمونه نهائی تحقیق انتخاب شدند. در این تحقیق از پرسشنامه رهبری پدرسالار ...
بیشتر
هدف تحقیق حاضر بررسی نقش میانجی قرارداد روانشناختی در رابطه بین رهبری پدرسالار و تمایل به ترک شغل است. جامعه آماری تحقیق حاضر کارکنان شرکتهای صنایع غذائی شهرستان رشت به تعداد 1590 نفر میباشند که با استفاده از جدول مورگان، تعداد 332 نفر به روش تصادفی ساده بهعنوان نمونه نهائی تحقیق انتخاب شدند. در این تحقیق از پرسشنامه رهبری پدرسالار 15 گویهای چنگ و همکاران (2000)، 9 گویهای قرارداد روانشناختی روسو (2000)، و 3 گویهای وین و همکاران (1997) استفاده شد که روائی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. جهت تجزیهوتحلیل دادههای تحقیق از روش حداقل مربعات جزئی و نرمافزار Smart PLS 2 استفاده شد. نتایج بررسیها نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای مشاهدهگر از پایایی و روائی لازم برخوردار میباشند. همچنین نتایج نشان داد که رهبری پدرسالارانه تأثیر مثبتی بر قرارداد روانشناختی، و تأثیر منفی بر تمایل به ترک شغل دارد. همچنین قرارداد روانشناختی نیز تأثیر منفی بر تمایل به ترک شغل دارد. فرضیات تعدیلگری سن نیز در روابط موجود بین متغیرها تأیید نگردید.
مقاله علمی - پژوهشی
مهدی اکبری؛ شهرام محمدخانی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش فرآیندهای فراتشخیصی افکار تکرارشونده منفی، بینظمی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی در اختلالهای اضطرابی و افسردگی بود. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسهای بود. 149 نفر بیمار مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی (37 نفر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، 35 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش فرآیندهای فراتشخیصی افکار تکرارشونده منفی، بینظمی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی در اختلالهای اضطرابی و افسردگی بود. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسهای بود. 149 نفر بیمار مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی (37 نفر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، 35 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، 40 نفر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، 37 نفر مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی) از هشت مرکز روانپزشکی و روانشناختی شهر تهران به شیوه در دسترس انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه افکار تکرارشونده منفی (RNTQ)، پرسشنامه آمیختگی شناختی (CFQ)، مقیاس مشکل در تنظیم هیجانی (DERS)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) و مقیاس تحمل آشفتگی (DTS) با گروه بهنجار (40 نفر) مورد مقایسه قرار گرفتند. دادههای از طریق آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرنی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که افراد شرکتکنندگان درگروههای بالینی از لحاظ میزان افکار تکرارشونده منفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی تفاوت معناداری با همدیگر نداشتند (001/0< p)، ولی تفاوت آنها با گروه بهنجار معنادار بودند (001/0> p). علاوه بر این، علیرغم اینکه نمرات عدم تحمل بلاتکلیفی درگروه اختلال افسردگی اساسی نسبت به گروه بهنجار بیشتر بود، ولی نسبت به گروههای اختلالهای اضطرابی کمتر بود و این تفاوت معنادار بود (001/0> p). در ارتباط با بینظمی هیجانی نیز نتایج پژوهش نشان داد که فقط شرکتکنندگان مربوط به اختلالهای افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر تفاوت معناداری با هم نداشتند (001/0< p). افکار تکرارشونده منفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی فرآیندهای فراتشخیصی مشترک در اختلالهای اضطرابی و افسردگی بوده و میتواند در ایجاد و تداوم اختلالهای اضطرابی و افسردگی مختلف نقش مهم ایفا کنند.
مقاله علمی - پژوهشی
عزت اله قدم پور؛ لیلا منصوری؛ زهرا خلیلی گشنیگانی؛ فروزان امرایی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش خوددلگرمسازی شوناکر بر احساس تنهایی و بهزیستی روانشناختی بود. روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم دوره متوسطه دوم شهر خرمآباد در سال تحصیلی 96-1395 بود. بهمنظور اجرای پژوهش غربالگری انجام ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش خوددلگرمسازی شوناکر بر احساس تنهایی و بهزیستی روانشناختی بود. روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم دوره متوسطه دوم شهر خرمآباد در سال تحصیلی 96-1395 بود. بهمنظور اجرای پژوهش غربالگری انجام گرفت که بر اساس نمرات به دست آمده 30 نفر از دانشآموزانی که نمره آنان در مقیاس احساس تنهایی یک انحراف معیار بالاتر از میانگین و در عین حال نمره آنان در مقیاس بهزیستی روانشناختی یک انحراف معیار پایینتر از میانگین بود بهصورت تصادفی بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید. سپس نمونه منتخب بهصورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش طی 10 جسله 90 دقیقهای به مدت 2 ماه تحت آموزش خوددلگرمسازی قرار گرفتند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش شامل مقیاسهای احساس تنهایی راسل و همکاران (1980) و بهزیستی روانشناختی ریف (1989) بود. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آماری توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) استفاده شد. نتایج نشان داد، آموزش خوددلگرمسازی موجب کاهش احساس تنهایی و افزایش بهزیستی روانشناختی درگروه آزمایش شده است. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان گفت آموزش خوددلگرمسازی بهعنوان یک مهارت میتواند باعث کاهش احساس تنهایی و بهبود بهزیستی روانشناختی دانشآموزان گردد. لذا، چنین برنامهای بهمنظور کاهش احساس تنهایی و ارتقاء بهزیستی روانشناختی دانشآموزان جهت ایجاد و حفظ سلامت روانی بیشتر در آنان به مسئولین آموزشوپرورش توصیه میگردد.
مقاله علمی - پژوهشی
فاطمه بهرامی؛ یونس زاهدی
چکیده
رفتاردرمانی دیالتیکی یکی از درمانهای موج سوم در زمینه درمان اختلالات رفتاری است. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر امید به زندگی و تاب آوری مادران دارای کودک اسنثنایی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران مراجعهکننده به مرکزآموزشی کودکان استثنایی شهر سبزوار در زمستان 1394 بود. بهمنظور انتخاب نمونه، از ...
بیشتر
رفتاردرمانی دیالتیکی یکی از درمانهای موج سوم در زمینه درمان اختلالات رفتاری است. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر امید به زندگی و تاب آوری مادران دارای کودک اسنثنایی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران مراجعهکننده به مرکزآموزشی کودکان استثنایی شهر سبزوار در زمستان 1394 بود. بهمنظور انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد. از بین مادران دارای کودک استثنایی مراجعهکننده تعداد 30 نفر انتخاب شد و بعد از همتاسازی، در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامههای امید به زندگی اشنایدر و پرسشنامه کونور و دیویدسون استفاده شد که پایایی این پرسشنامهها با استفاده از آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. از هردو گروه پیش آزمون به عمل آمد، سپس الگوی رفتاردرمانی دیالکتیکی در طی 12 جلسه (5/1 ساعت) بهصورت هفتهای دوبار برای گروه آزمایش اجرا شد و بعد از پایان جلسات، پسآزمون و پیگیری 2 ماهه گرفته شد. برای تحلیل نتایج از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. نتیجه نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیکی بر امید به زندگی و تاب آوری (p≥0/001) مؤثر است. این درمان توانست بهطور معناداری باعث افزایش امید به زندگی و تاب آوری شود.