علی اکبر کبیری؛ مهدی واحدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر شناسایی تأثیر اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» با غنیسازی فناوریهای دیجیتال بر شادزیستی و نشخوار فکری کودکان دختر بیسرپرست و بد سرپرست بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه را کودکان 12-9 ساله ساکن در مراکز بهزیستی شهرستان ازنا در بهار و ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر شناسایی تأثیر اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» با غنیسازی فناوریهای دیجیتال بر شادزیستی و نشخوار فکری کودکان دختر بیسرپرست و بد سرپرست بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه را کودکان 12-9 ساله ساکن در مراکز بهزیستی شهرستان ازنا در بهار و تابستان 1399 تشکیل میدادند که نهایتاً از بین آنان 34 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزش برنامه فلسفه برای کودکان با غنیسازی فناوریهای دیجیتال قرار گرفت و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. برای جمعآوری و اندازهگیری دادههای این پژوهش از پرسشنامه شادزیستی آکسفورد (آرجیل و لو) و نشخوار فکری (نولن هوکسما و مورو) استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافتههای تحقیق نشان داد با فرض همراه کردن متغیر پیشآزمون بین میانگین نمرات شادزیستی و نشخوار فکری دو گروه در مرحله پسآزمون تفاوت معنادار وجود دارد (001/P<)؛ یعنی با توجه به ارزیابی کودکان، دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای شادزیستی و نشخوار فکری در مرحله پسآزمون، با یکدیگر متفاوت میباشند. نتایج تجزیهوتحلیل دادهها بیانگر آن است که برنامه فلسفه برای کودکان با غنیسازی فناوریهای دیجیتال بر افزایش شادزیستی و کاهش نشخوار فکری تأثیر معنادار دارد (05/0P<). لذا میتوان از این برنامه بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر جهت افزایش شادزیستی و کاهش نشخوار فکری کودکان دختر بیسرپرست استفاده کرد.
آرزو امینی؛ آسیه شریعتمدار
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح دوگروهی پیشآزمون- پسآزمون بود. بدین منظور، از جامعهی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی در منطقه 5 شهر تهران، تعداد 24 نفر انتخابشده و پس از پاسخ به ابزارهای تحقیق بهصورت تصادفی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح دوگروهی پیشآزمون- پسآزمون بود. بدین منظور، از جامعهی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی در منطقه 5 شهر تهران، تعداد 24 نفر انتخابشده و پس از پاسخ به ابزارهای تحقیق بهصورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش، مداخلات رفتاردرمانی دیالکتیک را به مدت 8 جلسهی 5/1 ساعته دریافت کرد. بهمنظور جمعآوری دادهها از پرسشنامهی تنظیم شناختی هیجان گارنسفکی، کرایج و اسپینهاون (2001) و مقیاس پاسخهای نشخواری نولن هکسما و مارو (1991) استفاده شد و درنهایت دادهها با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج حاصل از پسآزمون مؤید کاهش معنادار نمرات شرکتکنندگان گروه آزمایش در مؤلفههای نشخوار فکری و فاجعه سازی بود (01/0 p<). بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت، رفتاردرمانی دیالکتیک تأثیر مثبت معناداری در کاهش فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی دارد و میتواند در بهبود وضعیت روانی این گروه مورداستفاده قرار گیرد.