دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
تبیین افسردگی براساس سبک زندگی با واسطه گری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی در افراد بزرگسال شهر اهواز
1
21
FA
حسین
اسکندری
دانشیار گروه روان شناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائی
sknd@atu.ac.ir
عبدالامیر
گاطع زاده
0000000325596587
دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی
psycho9916@gmail.com
احمد
برجعلی
0000-0001-6823-7600
دانشیار گروه روان شناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائی
borjali@atu.ac.ir
فرامرز
سهرابی
0000-0002-3321-2237
استاد گروه روان شناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائی
asmar567@yahoo.com
نورعلی
فرخی
دانشیار گروه سنجش و اندازه گیری دانشگاه علامه طباطبائی
farrokhinoorali@yahoo.com
10.22054/qccpc.2017.16989.1394
زمینه: به تازگی، به ویژه در کشورهای توسعه یافته، رابطهی میان سبک زندگی افراد و بیماریهای گوناگون توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف نیز، سلامت روانی و اجتماعی آن جامعه است. هدف: در همین راستا هدف پژوهش حاضر تبیین افسردگی براساس سبک زندگی با واسطه گری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی و برازش مدل علّی بوده است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد بزرگسال شهر اهواز بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 383 نفر از بین آنان انتخاب شدند. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت والکر و پلیرکی (1987)، سلامت اجتماعی کییز (2004)، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(1989) و افسردگی بک دو (1996) جمع آوری شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر و روش همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر بیانگر تایید برازش مدل فرضی پژوهش بود، سبک زندگی بر افسردگی اثر مستقیم دارد و سبک زندگی با واسطه گری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی بر افسردگی اثر غیر مستقیم داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله در پژوهش برای تبیین افسردگی می توان از متغیرهای سبک زندگی، سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی استفاده نمود.
سبک زندگی,سلامت اجتماعی,کیفیت زندگی,افسردگی
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8033.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8033_c39bcda377b804d53fe62ba8aed2a38d.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
اثر بخشی برنامۀ آموزشی توانمندسازی روانشناختی بر مبنای نظریۀ روانشناسی فردی آدلر بر درماندگی آموخته شده زنان سرپرست خانوار
23
51
FA
علیرضا
کریمی وکیل
دانشجوی دکتری مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی
karimivakil.a@gmail.com
عبدالله
شفیع آبادی
0000-0002-5420-3669
استاد گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی
ashafiabady@yahoo.com
کیومرث
فرحبخش
دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی
kumars@yahoo.com
جلیل
یونسی
دانشیار گروه سنجش و اندازه گیری دانشگاه علامه طباطبائی
jalilyounesi@gmail.com
10.22054/qccpc.2017.22427.1541
هدف پژوهش، تعیین اثربخشی برنامۀ آموزشی توانمندسازی روانشناختی بر مبنای نظریۀ روانشناسی فردی آدلر بر درماندگی آموخته شده زنان سرپرست خانوار است. از این جهت، این پژوهش به روش نیمه آزمایشی انجام شد و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد استان همدان بودند؛ که به روش نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای، تعداد 30 نفر، و با توجه به ملاک های پژوهش، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه درماندگی آموخته شده (LHS) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده گردید، که در ابتدا شرایط استفاده از این آزمون مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت، سپس از آن استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان می داد که برنامۀ آموزشی توانمندسازی روانشناختی بر کاهش درماندگی آموخته شدۀ زنان سرپرست خانوار(با احتمال 007/0>P) تأثیر دارد و آزمون پیگیری نیز همان را تأیید نمود. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت، توانمندسازی روانشناختی فرایند قدرت بخشیدن به افراد است که به آنها کمک می شود تا احساس توانایی و شایستگی خویش را بهبود بخشند و بر احساس ناتوانی و درماندگی غلبه کنند. از این جهت پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی توانمندسازی زنان نیز به عنوان یکی از برنامه های مؤثر در دستور کار کمیته امداد و سایر نهادهای حمایتی قرار گیرد.
توانمندسازی روانشناختی,درماندگی آموخته شده,زنان سرپرست خانوار
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8034.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8034_48c024b4fc03acde13c1bbdb1032413f.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
واکاوی آسیب های خانواده های مادر سرپرست: یک پژوهش کیفی
53
78
FA
محمود
روغنچی
دانشجوی دکتری مشاوره خانواده دانشگاه اصفهان
m.roghanchi@edu.ui.ac.ir
رضوان السادات
جزایری
0000-0003-3734-6788
استادیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
r.jazayeri@edu.ui.ac.ir
عذری
اعتمادی
دانشیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
o.etemadi@edu.ui.ac.ir
مریم
فاتحی زاده
دانشیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
fatehizade@gmail.com
خدامراد
مومنی
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه رازی
kh.momeni@razi.ac.ir
10.22054/qccpc.2017.25565.1624
با توجه به افزایش طلاق و افزایش خانوادههای تک والد، نیاز به توجه هر چه بیشتر به خانوادههای مادر سرپرست که با دردسرهای چندگانهای روبهرو هستند ضروری به نظر میرسد؛ بنابراین پژوهش کنونی با هدف کاوش تجربههای خانوادههای مادر سرپرست انجام شد. این مطالعه به شیوه کیفی است که در آن از روش تحلیل محتوی استفاده شده است. این شیوه با مشارکت 38 خانواده مادر سرپرست با برگزاری جلسههای بحث گروه کانون، بررسی ادبیات و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 10 نفر از پژوهشگران حوزه خانواده در طول یک دوره 12 ماهه در سال 1394 انجام شد. نمونهگیری به روش هدفمند و در سال 1394 انجام شد. دادهها گردآوری و ثبت شد و سپس کدگذاری انجام گرفت. تجزیهوتحلیل دادهها طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، انجام شد. تجزیهوتحلیل دادهها منجر به تولید 12 درونمایه شد که دربرگیرنده: «مشکلات و اختلالات روانشناختی مادر، مشکلات جسمی مادر، مشکلات و اختلالات روانشناختی فرزندان، مشکلات جسمی فرزندان، مشکلات تحصیلی فرزندان، مشکلات اشتغال، مشکلات بین فردی اعضای خانواده، مشکل با شوهر پیشین و خانوادۀ وی، مشکل مالی، مشکلات مسکن، مشکلات خانواده مبدأ و مشکلات ناشی از افراد پیرامونی و شبکه های حمایتی اجتماع» هستند. این پژوهش درک تازهای از تجربههای خانوادههای مادر سرپرست با توصیف مشکلات آنها فراهم ساخت. ریشه این مشکلات، افزون بر مشکلات فردی و بین فردی، به تغییرات ساختار اجتماعی ما نیز مربوط میشود؛ بنابراین نتایج نشان داد که این خانوادهها مشکلات مهمی در جنبههای گوناگون زندگیشان دارند که نیازمند توجه بیشتری از سوی مسئولین هستند.
خانواده های مادر سرپرست,پژوهش کیفی,آسیب ها
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8035.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8035_214f4c5109df7ec728f360af1d8ab576.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
اثربخشی روان درمانی کوتاه مدّت روابط موضوعی بر کاهش حسّاسیّت بین فردی، گوش بزنگی بین فردی و نیاز به تأیید افرادِ دارای نشانگان شخصیّت اجتنابی: پژوهش تک آزمودنی
79
104
FA
الهام
نجارپور محمدآبادی
دانش آموخته کارشناس ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه فردوسی مشهد
elhamnajjarpoor@gmail.com
بهرامعلی
قنبری هاشم آبادی
استاد گروه روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد
ghanbarih@ferdowsi.um.ac.ir
مهرداد
مظاهری
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان
mazaheri@hamoon.usb.ac.ir
10.22054/qccpc.2017.24455.1589
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانی کوتاه مدّت روابط موضوعی بر کاهش حسّاسیّت بین فردی، گوش بزنگی بین فردی و نیاز به تأیید افراد دارای نشانگان شخصیّت اجتنابی است. این پژوهش، از نوع تک آزمودنی A-B با طرح خطّ پایۀ چندگانه و پیگیریِ یک ماهه میباشد. جامعۀ آماری، کلّیۀ افراد 18 تا 30 ساله بودند که در بازۀ زمانی اسفند 1394 و فروردین 1395 پس از دیدن اطّلاعیهها، به کلینیک روان شناختی دانشکدۀ علوم تربیتی و روان شناسیِ دانشگاه فردوسی مشهد مراجعه کردند. روش نمونه گیری، هدفمند بود. در مجموع از 34 نفری که به کلینیک مراجعه کردند، سه نفر نشانگان شخصیّت اجتنابی داشتند، که با استفاده از پرسشنامۀ چندمحوری بالینی میلون و مصاحبۀ بالینی ساختاریافته برای اختلالات شخصیّت، انتخاب شدند. شرکتکنندگان، در موقعیّتهای خطّ پایه، جلسات پنجم، دهم، شانزدهم و یک ماه بعد از مداخله به پرسشنامۀ حسّاسیّت بین فردی (IPSM) پاسخ دادند. روان درمانی کوتاه مدّت روابط موضوعی نیز طیّ 16 جلسه اجرا گردید. تحلیل دادهها به روش تحلیل دیداری نمودار، اندازۀ اثر، درصد داده های همپوش و غیرهمپوش انجام شد. نتایج بیانگر این بود که روان درمانی کوتاه مدّت روابط موضوعی، به طور معناداری حسّاسیّت بین فردی، گوش بزنگی بین فردی و نیاز به تأیید را در شرکتکنندگان، در پایان درمان و پیگیری کاهش داد. براین اساس میتوان گفت که روان درمانی کوتاه مدّت روابط موضوعی در کاهش علائم افراد دارای نشانگان شخصیّت اجتنابی مؤثّر است.
روان درمانی کوتاه مدت روابط موضوعی,حسّاسیّت بین فردی,گوش بزنگی بین فردی,نیاز به تأیید,نشانگان شخصیّت اجتنابی
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8036.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8036_9681b45b434f61b9530aef2713391ad8.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
اثربخشی مداخلهی مبتنی بر داستان زندگی (من کی هستم؟) بر سازگاری عاطفی و ادراک شایستگی نوجوانان کمتوان ذهنی
105
131
FA
احمد
یارمحمدیان
دانشیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص دانشگاه اصفهان
a.yarmohammadian@edu.ui.ac.ir
امیر
قمرانی
استادیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص دانشگاه اصفهان
a.ghamarani@edu.ui.ac.ir
عادل
محمدزاده
دانش آموخته کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص دانشگاه اصفهان
amomid200@gmail.com
10.22054/qccpc.2017.24794.1603
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخلهی داستان زندگی بر سازگاری عاطفی و ادراک شایستگی نوجوانان پسر کمتوان ذهنی خفیف انجام شد. این پژوهش از نوع کاربردی بود و به شیوهی آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه گواه انجام شد. بدین منظور، از میان جامعهی نوجوانان کمتوان ذهنی 16 تا 24 ساله که در سال تحصیلی 96-95 در مدارس استثنایی شهر درچه استان اصفهان مشغول به تحصیل بودند، با رعایت ملاکهای ورود و خروج به پژوهش، 30 نفر به عنوان نمونه با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 15 نفرهی آزمایش و گواه قرار گرفتند. بعد از آن، گروه آزمایش به مدت 17 جلسه و هر هفته 3 جلسه تحت مداخلهی داستان زندگی (من کی هستم؟) قرار گرفت. ابزار پژوهش، پرسشنامه سازگاری دانشآموزان دبیرستانی AISS (سینها و سینگ، 1993)- خرده مقیاس سازگاری عاطفی- و مقیاس ادراک شایستگی هارتر (1982) بود. دادههای بدست آمده از پژوهش نیز با آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که در گروه آزمایش، تأثیر مداخلهی داستان زندگی بر سازگاری عاطفی و ادراک شایستگی در سطح 05/0=α معنیدار میباشد. با توجه به نتایج پژوهش، میتوان از مداخلهی داستان زندگی به منظور افزایش سازگاری عاطفی و ادراک شایستگی نوجوانان کمتوان ذهنی استفاده نمود.
داستان زندگی (من کی هستم؟),سازگاری عاطفی,ادراک شایستگی,کمتوانی ذهنی
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8037.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8037_33c2b8511ec4c5f3b3b250798a737f3e.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
تحلیل کیفی بررسی نقش نوسازی جامعه همراه با رسانه های مجازی بر ساختار خانواده
133
164
FA
بابک
اسلام زاده
دانشجوی دکتری مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی
babak.eslamzadeh@gmail.com
معصومه
اسمعیلی
0000-0003-1382-6795
دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی
masesmaeily@yahoo.com
سمیه
کاظمیان
0000-0002-8263-9726
استادیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی
somaye.kazemian@yahoo.com
10.22054/qccpc.2017.22930.1553
مقدمه: شناختن هر چه بیشتر خانواده ، درکی عمیق از ساختار و کارکرد خانواده به ارمغان می آرود.بدین منظور هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نوسازی توسعه با همراهی تکنولوژی های ارتباطی بر ساختار خانواده است. روش: در پژوهش حاضر از رهیافت کیفی و روش نظریه مبنایی برای بررسی درک و تفسیر تغییرات نوسازی ،تکنولوژی های ارتباطی ، استفاده شد.جامعه پژوهش شامل افرادی بودند که بالای 30 سال سن داشتند که با نمونه گیری نظری از میان آن ها 28 نفر با توجه به اشباع داده ها مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق قرار گرفتند.یافته ها : مقوله های عمده عبارت بودند از: دوری از خود، خانواده و اجتماع، خلاءعاطفی و معنوی، تغییر نقش والدین، تجدید سبک رابطه ها، دنیای مجازی، تقدس زدایی، ظاهر گرایی، تسهیلات ،عدم آرامش، فردگرایی، تغییرات بافت فرهنگ، تغییرات روان شناختی تغییرات ازدواج، تغییرات زیربنایی خانواده ها ،قدرت تصمیم گیری و اجرا ، کاهش همدلی اجتماعی و اثرات مدرنیه و مقوله ی هسته ای عبارت بود از : فراساختارگرایی،. در نهایت و با تمرکز بر سوال اصلی پژوهش ، مقوله ها در سه دسته عمده شرایطی، تعاملی و پیامدی تقسیم شدند و الگوی زمینه ای مورد نظر درک تاثیرات توسعه نوسازی همراه با رسانه های مجازی پیاده سازی و رسم شدنتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش به این نتیجه رسیدیم که در اثر تحولات ارتباطی و نوسازی جامعه ، خانواده هم دچار تغییرات در درون ساختار خود با محوریت ارتباط شده است و هم دچار تغییرات برون ساختاری با محوریت فرهنگ و بافت شده است.
نوسازی,رسانه های مجازی,ساختار خانواده,نظریه زمینه ای
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8038.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8038_72ddd17b6710c60bff52cbfd7e99c3d8.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
فرهنگ مشاوره و روان درمانی
2345-6051
2476-6178
8
31
2017
09
23
مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی با واقعیت درمانی گلاسر در فرسودگی شغلی معلمان
165
184
FA
کاترین
فکری
استادیار گروه مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
katrin_fekri@yahoo.com
نرجس
شه منش
دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
shahmanesh@yahoo.com
10.22054/qccpc.2017.22672.1547
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری انتخاب شغل شفیع آبادی با نظریه واقعیت درمانی گلاسر بر فرسودگی شغلی معلمان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر، تمامی معلمان مدارس متوسطه دخترانه ناحیه 4 شهر شیراز در سال تحصیلی95 -1394 بودند. که تعداد آنها بالغ بر420 نفر می باشد . نمونه گیری به شیوه خوشه ای انجام گردید. بدین ترتیب که ابتدا از مدارس متوسطه بخش شمالی ناحیه 4 شهر شیراز 5 مدرسه، از بخش جنوبی ناحیه 4 شهرشیراز 5 مدرسه و از بخش مرکزی ناحیه 4 شهرشیراز 5 مدرسه به تصادف انتخاب شد و معلمان این مدارس به پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (1997) پاسخ دادند. سپس از بین گروهی از معلمان که نمره بیشتر از میانگین گرفتند. درهریک از بخش ها 15 نفر انتخاب شد و به تصادف یکی از گروه های 15 نفره در گروه آزمایش 1 دیگری در گروه آزمایش 2 و سومی در گروه گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 1 هشت جلسه 1/5 ساعته آموزش بر اساس الگوی چند محوری و گروه آزمایش 2 هشت جلسه 1/5 ساعته آموزش بر اساس نظریه واقعیت درمانی دریافت کردند و در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت پس آزمون اجرا و یکماه بعد پیگیری انجام شد . نتایج مطالعه نشان داد که بین اثر بخشی و پایداری الگوی چند محوری شفیع آبادی با نظریه واقعیت درمانی گلاسر بر فرسودگی شغلی معلمان و ابعاد آن تفاوت معنادار وجود ندارد.
الگوی چند محوری شفیع آبادی,نظریه واقعیت درمانی,فرسودگی شغلی
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8039.html
https://qccpc.atu.ac.ir/article_8039_9c406b9482130c3f1a99eae8b5e79997.pdf