علی قره داغی؛ سپیده معصومی علاء
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خانوادههای گسسته و درهمتنیده در کنار آمدن با قرنطینه در دوره شیوع کووید-19 انجام شد. به منظور انجام این پژوهش کیفی، از بین دانشجویان دانشگاه تبریز 11 خانواده گسسته و 5 خانواده درهم تنیده به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جهت غربالگری از مقیاس انطباق پذیری و همبستگی خانواده (FACES-III) استفاده شد. ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خانوادههای گسسته و درهمتنیده در کنار آمدن با قرنطینه در دوره شیوع کووید-19 انجام شد. به منظور انجام این پژوهش کیفی، از بین دانشجویان دانشگاه تبریز 11 خانواده گسسته و 5 خانواده درهم تنیده به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جهت غربالگری از مقیاس انطباق پذیری و همبستگی خانواده (FACES-III) استفاده شد. روش اصلی جمعآوری دادهها، مصاحبههای نیمه-ساختارمند با سوالات باز بود و دادهها با روش اسمیت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. صحت و اعتبار پژوهش حاضر ریشه در چهار محور «باورپذیری، انتقالپذیری، تصدیقپذیری و اطمینانپذیری» داشت. یافتههای حاصل از تجربیات خانوادهها در هفت مضمون اصلی «چتر اطلاعاتی»، «راهبردهای حمایتی»، «عوامل افزایش استرس»، «عوامل کاهش استرس»، «عوامل تعارضات خانواده»، «راهبردهای حل تعارضات خانواده» و «عوامل ایجاد کمتوجهی نسبت به نکات پیشگیری» و چندین زیر مضمون خلاصه گردید. به طور کلی نتایج نشان می-دهد، مسئولیتپذیری و تعهد اعضای خانواده نسبت به مدیریت شرایط در مواقع بحرانی مثل شیوع ویروس کووید-19 و قرنطینه خانگی از ساختار خانواده تاثیر میپذیرد. مشارکت اعضا در خانوادههای گسسته، کمتر وجود دارد و هر چند خانوادههای درهمتنیده، آسیبهای ویزه خود را برای اعضا دارند؛ که نداشتن استقلال فردی یکی از این موارد است، اما در مدیریت این بحران عملکرد بهتری نسبت به خانوادههای گسسته نشان دادند، که میتوان نتیجه گرفت، همدلی و مشارکت یکی ازموارد ضروری برای عبور موثر از این شرایط است.
پروین بانو عظیم اوغلی اسکویی؛ کیومرث فرحبخش؛ امید مرادی
چکیده
مقدمه: از دست دادن یکی از اعضای مهم خانواده بزرگترین بحران است که فرد باید با آن روبرو شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه مشارکت کنندگان پژوهش از سوگ بعد از مرگ عضو خانواده بود. روش: در این پژوهش برای جمعآوری و ارزیابی اطلاعات درباره تجربه سوگ از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفادهشده است. ۱۲ مشارکتکننده که تجربه مرگ ...
بیشتر
مقدمه: از دست دادن یکی از اعضای مهم خانواده بزرگترین بحران است که فرد باید با آن روبرو شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه مشارکت کنندگان پژوهش از سوگ بعد از مرگ عضو خانواده بود. روش: در این پژوهش برای جمعآوری و ارزیابی اطلاعات درباره تجربه سوگ از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفادهشده است. ۱۲ مشارکتکننده که تجربه مرگ یکی از اعضای خانواده را داشتند به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه عمیق با آنها تا رسیدن دادهها به اشباع ادامه یافت. یافته ها: تحلیل دادهها به ۴ مضمون اصلی و ۱۴ زیر مضمون فرعی منجر گردید که شامل: زمینههای خانوادگی مؤثر با درون مایه های فرعی: حمایت عاطفی و همراهی خانواده، کارکرد و تغییر ساختار خانواده، چگونگی انتقال خانواده از مراحل سوگ، تداوم کارکرد خرده نظامهای خانواده و جایگاه فرد متوفی در خانواده؛ زمینههای شخصی مؤثر با درون مایه های فرعی: تعدیلکنندگی ویژگیهای شخصیتی، کاربرد سودمندانه یا ناسودمندانه زبان، تأثیر تجارب گذشته فرد و رشد پس از ضربه؛ زمینههای نگرشی مؤثر با درون مایه های فرعی نگرش غیرمذهبی و سکولار به مرگ، نگرش مذهبی و دینی به مرگ، پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت مرگ و زمینههای فرهنگ مؤثر با درون مایه های فرعی کارکرد شبکه حمایتی خانواده گسترده، فرهنگ مراسم سوگواری و عزاداری بود. نتیجه گیری: یافتههای این پژوهش ادبیات گذشته در زمینه سوگ در بافت خانواده را گسترش میدهد. همچنین زمینه های موثر استخراجشده این مطالعه دارای تلویحات کاربردی فراوان برای متخصصین و افراد درگیر در سوگ می باشد.
مانی رفیعی اردستانی؛ حسین اسکندری؛ احمد برجعلی؛ نورعلی فرخی
چکیده
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام ...
بیشتر
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریفشان از چیستی فقدان و فقدانهایی که در طول زندگیشان تجربه کردهاند اخذ و آوانویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دستآمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را میتوان در سه گونهی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دستهبندی نمود. همچنین گسترهای از تجارب فقدانهای فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدانهای خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدانهای مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسهای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدانها دامنهی وسیعتری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیستجهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.