مانی رفیعی اردستانی؛ حسین اسکندری؛ احمد برجعلی؛ نورعلی فرخی
چکیده
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام ...
بیشتر
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریفشان از چیستی فقدان و فقدانهایی که در طول زندگیشان تجربه کردهاند اخذ و آوانویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دستآمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را میتوان در سه گونهی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دستهبندی نمود. همچنین گسترهای از تجارب فقدانهای فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدانهای خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدانهای مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسهای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدانها دامنهی وسیعتری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیستجهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.