دانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Modeling mathematical achievements based on task value, cognitive conflict, emotion of progress and academic self-educationمدل یابی پیشرفت تحصیلی ریاضی برمبنای؛ ارزشِ تکلیف، درگیری شناختی، هیجان های پیشرفت و خود نظم جوئی تحصیلی124774310.22054/qccpc.2017.22778.1552FAکامرانشیوندیاستادیار گروه روان شناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی0000-0003-3427-4627فریبرزدرتاجاستاد گروه روان شناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائینور علیفرخیدانشیار گروه روان سنجی دانشگاه علامه طباطبائیصغریابراهیمی قوامدانشیار گروه روان شناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20170521This study was conducted with the aim of testing the causal relation among task value, cognitive engagement, achievement emotions, academic self-regulation, and mathematics achievement. For this, 560 students (267 boys and 293 girls) were chosen from the high school 3rd graders who studied mathematics in high schools of Tehran by multistage clustering sampling and answered the task value subscale questionnaire (Pintrich and DeGroot, 1991), Cognitive Involvement Scale (revised (2F-R-LPQ)) (KamberBigs and Liong, 2004), Pre-exam Development Scale (AEQ) (Pekran, Quitz, Teets and Perry,2005) and achievement Self- regulation Scale (Pintrich and DeGroot, 1990). The results of structural equation analysis with use of experimental data showed that academic achievement is influenced directly and indirectly by predictor variables such as task value, cognitive engagement, academic achievement emotions and academic self- regulation. The results of this study show that all the indices except for AGFI were reported highly satisfying and the model fits the data well and this points to the linear relation between latent variables and structures. Consequently, the general hypothesis of the study which is “the preconceived pattern of causal relation between task value and academic achievement with the mediation of cognitive engagement, academic achievement emotions and academic self-regulation fits the data patterns” was confirmed.این پژوهش با هدف آزمون رابطه علّی بین ارزش تکلیف، درگیری شناختی، هیجان های پیشرفت تحصیلی، خود نظم جوئی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی ریاضی صورت پذیرفت. بدین منظور از جامعه آماری پژوهش، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای 560 نفر از دانش آموزان (267 نفر پسر و 293 نفردختر) از پایه سوم رشته ریاضی دبیرستان های شهر تهران در سال تحصیلی 1394 -1393 به پرسشنامه ی خرده مقیاس ارزش تکلیف (پینتریچ و دی گروت (1991))، مقیاس درگیری شناختی (تجدید نظر شده ی دو عاملی فرایند یادگیری (2F-R-LPQ) کمبر بیگز و لیونگ (2004))، مقیاس هیجان های پیشرفت قبل از امتحان ((AEQ) پکران، گوئیتز، تیتز و پری، (2005)) و مقیاس خودنظم جویی تحصیلی (پینتریچ و دی گروت (1990))، پاسخ دادند. نتایج تحلیل مدل معادلات ساختاری با استفاده از دادههای تجربی نشان داد که، پیشرفت تحصیلی به طور مستقیم و غیر مستقیم از متغیرهای پیش بین ارزش تکلیف، درگیری شناختی، هیجان های پیشرفت و خودنظم جوئی تحصیلی تأثیر میپذیرد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که، تمامی شاخصها به جز شاخص AGFI (شاخص نیکویی برازش تعدیل شده ) در حد بسیار مطلوب گزارش شدهاند و مدل با دادهها برازش خوبی دارد و این بیانگر این است که، رابطه خطی بین متغیرها و سازههای مکنون وجود دارد؛ بنابراین فرضیه کلی پژوهش مبنی بر "الگوی مفروض رابطه ی علّی بین ارزش تکلیف با پیشرفت تحصیلی از طریق میانجیگری درگیری شناختی، هیجان های پیشرفت و خودنظم جوئی تحصیلی برازنده داده ها است" تأیید شده است.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7743_a15fb34345933a9ec0abe5ad96bbdbe0.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Develop a multi-dimensional model of couple therapy ecological crisis intervention centers consultants Welfare Organization (qualitative study focusing on reducing the desire to divorce and marital conflict)تدوین مدل آموزش زوج درمانی بوم شناختی چند بعدی به مشاوران مراکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی (مطالعه کیفی با تمرکز بر کاهش میل به طلاق و تعارضات زناشویی)2556774410.22054/qccpc.2017.21328.1504FAاحمدخاکیدانشجوی دکتری مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیکیومرثفرحبخشدانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیعبداللهمعتمدیدانشیار گروه روان شناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائیمعصومهاسمعیلیدانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی0000-0003-1382-6795حسینسلیمی بجستانیدانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-7476-6901Journal Article20170502The population consists of all affiliated with the well-being of all typically comprise a central province that are approximately 200 consultant. In selecting participants in the qualitative part of the publicity was used. The data in this study used qualitative data analysis software was used MAXqda. The results showed that semantic code from the text of the interview can be found in two main categories, 5 and 12 intermediate categories classified in categories. The main categories include initial plans for specific problems and run the update. The middle category includes analysis and design training courses (for the main categories) and implementation, evaluation and modification and revision (for the main categories II), respectively. In categories including defining the problem, identify the source of the problem, determine possible solutions (categories among the first), set learning goals, providing course content, determining training methods and determine staffing (category of intermediate II), performances, experimental and original ( the middle category III), internal and external evaluation (intermediate category IV) and reforms and the implementation of this (intermediate category V), respectively.هدف پژوهش حاضر به دنبال تدوین مدل آموزش زوجدرمانی بومشناختی چندبعدی به مشاوران مراکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی با تأکید بر کاهش میل به طلاق و تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع استقرایی بود. جامعۀآماری این پژوهش را کلیۀ مشاورین وابسته به سازمان بهزیستی استان مرکزی تشکیل میدهند که حدودا 200 مشاور هستند. مشارکتکنندگان در پژوهش با استفاده از روش در دسترس با توجه به شرایط محیطی پژوهش و شناخت و معرفی اساتید و کارشناسان برجسته و باسابقه در مراکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی استان مرکزی تعداد 30 نفر به عنوان افراد مشارکتکننده انتخاب شدند. در انتخاب مشارکتکنندگان در بخش کیفی از اصل اشتهار استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روشهای تحلیل دادههای کیفی و نرمافزار MAXqda انجام شد. نتایج نشان داد که کدهای معنایی بدست آمده از متن مصاحبهها را میتوان در 2 مقولۀ اصلی ، 5 مقولۀ میانی و 12 خرده مقوله دسته بندی کرد. مقولههای اصلی شامل طرحی اولیه برای مشکل خاص و اجرا و به روزرسانی بودند. مقوله های میانی شامل تجزیه و تحلیل و طراحی دورههای آموزشی (برای مقولۀ اصلی اول) و اجرا، ارزشیابی و اصلاح و تجدید نظر (برای مقوله اصلی دوم) بودند. خرده مقولهها شامل تعریف مشکل، شناسایی منبع مشکل، تعیین راهحلهای ممکن (مقولۀ میانی اول)، تعیین اهداف یادگیری، تهیه محتوای دورهها، تعیین روشهای آموزشی و تعیین نیروی انسانی (مقولۀ میانی دوم)، اجراهای آزمایشی و اصلی (مقولۀ میانی سوم)، ارزشیابی درونی و بیرونی (مقولۀ میانی چهارم) و اعمال اصلاحات و اجرای مجدد (مقولۀ میانی پنجم) بودند. در نهایت این مقولهها در قابل مدل مفهومی برای آموزش مشاوران طراحی شدند. نتیجهگیری : با استفاده از مدلی که برای آموزش زوجدرمانی در این پژوهش به دست آمد میتوان دورههایی آموزشی متناسب با هر یک موراد اختلاف زوجین را طرحی و اجرا کرد، از طرفی می توان به طور سازمان یافته و منسجم به حل مشکلات زوجین و مشاوران در زمینههای آموزشی اقدام کرد.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7744_3a67e96ba2f961f50ffe3943ed4ee96e.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622A qualitative study of occupational satisfaction of the old based on the multiphasic pattern of Shafiabady Iranian-Islamic cultureبررسی کیفی رضایت شغلی سالمندان بر مبنای الگوی چند محوری شفیع آبادی و فرهنگ ایرانی - اسلامی5781774210.22054/qccpc.2017.7742FAابراهیمنعیمیاستادیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی0000000225821273اعظمکلائیدانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره دانشکده رفاه0000-0001-7141-4188Journal Article20161021 <br /><strong>Abstract</strong> <br /><strong>Objectives: </strong>This research has been done due to a qualitative study of the causes of the <br />old’s occupational satisfaction referring to their occupational narrative (Lived Experiment) in <br />Iranian-Islamic culture and based on Shafiabady multiphasic pattern. <br /><strong>Method: </strong>Method of study was done to gain objective information in the mid-structured <br />way. In this respect, the old were interviewed about their occupational narratives and the <br />quality of occupational satisfaction or dissatisfaction. Then, the interview was outlined in the <br />way of narrative therapy and analyzed using Shafiabady multiphasic pattern. <br /><strong>Results: </strong>What was discussed in the study of the factors and how the old’s occupational <br />satisfaction is or their occupational dissatisfaction of their job narratives were presented and <br />categorized in the form of tables considering to Shafiabady five axes pattern including <br />having a goal, being dynamic, self- imaginary, requirement and decision. In the interview <br />processes we have encountered and achieved some other valuable factors relating to <br />occupational satisfaction existing in Iranian-Islamic culture. <br /><strong>Conclusion: </strong>One of the main times in life is the old age. If the young pay attention to <br />important factors, useful and valuable experiments of the old when selecting job then they <br />are prevented from dissatisfaction of occupation. As this study resulted from discussion with <br />the old in Iranian-Islamic society, most information of interviewee was capable of analysis. <br />So the comprehensive pattern has been proved. Other valuable pointes found in the <br />interviews emphasized in Iranian-Islamic culture include the role of believes and morality <br />such as believe in barekat - some kind of increase in material and spiritual things by God-, <br />thanksgiving, trust in God, conscience in act, generosity, commiserate in act and using <br />other’s occupational experiments and also the family support to satisfy occupationally. <br />However these mentioned factors corresponds Shafiabady multiphasic pattern and fitted into <br />five axia, in so called society some criteria are special. Through this study we have <br />respected this successful pattern in Iranian-Islamic culture. <br /><br /><strong>هدف:</strong> این پژوهش به منظور بررسی کیفی عوامل رضایت شغلی سالمندان با توجه به روایت شغلی (تجربهی زیسته) آنها در فرهنگ ایرانی- اسلامی و بر اساس الگوی چندمحوری شفیعآبادی انجام گرفته است.<br /> <strong>روش:</strong> به صورت مصاحبه نیمه ساختار یافته، برای کسب اطلاعات عینی بود. به این ترتیب که با سالمندان پیرامون روایت شغلی آنها و چگونگی رضایتمندی و یا عدم رضایتمندی شغلی آنها مصاحبه به عمل آمد. سؤالات مصاحبه به روش رویکرد روایتدرمانی طرح و نتایج حاصل از آن با استفاده از الگوی چندمحوری شفیعآبادی تحلیل شد.<br /> <strong> یافتهها</strong>: آنچه در بررسی عوامل و نحوهی رضایتمندی و یا نارضایتی شغلی سالمندان در داستان شغلی افراد مطرح شد، با توجه به الگوی چندمحوری شفیعآبادی و در نظر داشتن 5 محور اصلی الگو یعنی هدفمندی، پویایی، خویشتنپنداری، نیازها و تصمیم گیری در قالب جدولهایی ارائه و دستهبندی شد. علاوه بر اطلاعاتی که با الگوی چندمحوری شفیع آبادی مطابقت داشت، در فرآیند مصاحبه به موارد ارزشمند دیگری در ارتباط با رضایت شغلی رسیدیم که در فرهنگ ایرانی و اسلامی وجود دارد.<br /> <strong>نتیجهگیری</strong>: یکی از دورانهای مهم زندگی بشر دوران سالمندی است. چنانچه جوانان هنگام انتخاب شغل به معیارهای مهم و تجربیات مفید و گرانقدر شغلی سالمندان که حاصل عمر آنهاست، توجه نمایند در زمان جوانی و کهنسالی مانع از نارضایتی شغلی آنها میشود. در نتیجه این پژوهش که برآمده از گفتگو با سالمندان جامعهای اسلامی و ایرانی است، بیشتر اطلاعات مصاحبهشوندگان در قالب محورهای الگو قابل تحلیل بوده و شاخصهای رضایت شغلی در نتیجه الگوی چندمحوری شفیع آبادی تایید شده است و این حاکی از جامع و موفق بودن این نظریه میباشد. نکات ارزشمندی که در این مصاحبهها یافت شد و مورد تاکید در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما میباشد، از قبیل نقش اعتقادات و اخلاقیات شامل اعتقاد به برکت در رزق و روزی، شکرگذاری، توکل برخداوند، وجدان کاری، خیرخواهی و دلسوزی در کار و استفاده از تجربیات شغلی افراد دیگر و همچنین حمایت خانواده در رضایت شغلی است. اگرچه موارد ذکر شده نیز مطابق با الگوی چند محوری شفیع آبادی می باشد و در 5 محور اساسی میگنجد، اما در جامعه ایرانی و اسلامی برخی شاخصهها جایگاه ویژهای برای افراد دارد. در ضمن این تحقیق به بیان دیگری از این الگوی موفق، در فرهنگ ایرانی-اسلامی دست یافتیم. https://qccpc.atu.ac.ir/article_7742_7884bc79aa0757fea9db92c22142cc64.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622An investigation of the effectiveness of written emotional disclosure on defense mechanisms of alexithymic individualsبررسی اثربخشی آشکارسازی هیجانی نوشتاری بر مکانیسمهای دفاعی افراد ناگوهیجان83106774510.22054/qccpc.2017.23253.1566FAمحمدعلیبشارتاستاد گروه روان شناسی بالینی دانشگاه تهران0000-0003-2571-2920الههحافظیدانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه تهرانعلیمقدم زادهاستادیار گروه مشاوره دانشگاه تهرانJournal Article20170708The aim of the present study was to investigate the effects of written emotional disclosure on the defense mechanisms of alexithymic people. A qausi-experimental pretest-posttest control group design was used to determine the effectiveness of written emotional disclosure. For this purpose, 130 male and female master's and PhD students at University of Tehran were selected by convenience sampling method. A total of 35 participants having high scortes on Toronto Alexithymia Scale (TAS-20) were screened and randomly assigned to two experimental and control groups. The Defensive Style Questionnaire (DSQ) was performed to evaluate the participant's defense mechanisms. Then, a two-week program of written emotional disclosure (6 sessions, 20 minutes for each), was used to measure changes in post-test. Research data were analysed using non-parametric tests (Wilcoxon and Mann Whitney-U) with SPSS version 23. The results showed that written emotional disclosure reduced the use of immature defense mechanisms and increased the mature defenses; with no significant change on neurotic defenses. It is concluded that written emotional discloure can be used as a complementary and effective therapy in psychotherapy.هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آشکارسازی هیجانی نوشتاری بر مکانیسمهای دفاعی افراد ناگوهیجان بود. در این تحقیق شبه آزمایشی برای تعیین اثر بخشی آشکارسازی هیجانی نوشتاری از طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور 130 نفر از دانشجویان دختر و پسر مقطع ارشد و دکتری خوابگاه های دانشگاه تهران به شیوه نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و در نهایت تعداد 35 نفر که در مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) نمرات بالایی کسب کرده بودند غربال شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به منظور بررسی مکانیسمهای دفاعی از پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ) استفاده شد. سپس با استفاده از برنامه دو هفته ای آشکارسازی هیجانی نوشتاری (6 جلسه 20 دقیقه ای)، تغییرات به وجود آمده در پسآزمون اندازه گیری شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون های نان پارامتریک (ویلکاکسون و یومن- ویتنی) و به وسـیله نرمافزار SPSS نسـخه 23 تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که آشکارسازی هیجانی نوشتاری استفاده از مکانیسمهای دفاعی رشد نیافته را کاهش و استفاده از دفاع های رشد یافته را افزایش می دهد؛ در حالی که تاثیر چندانی بر دفاع های نورتیک ندارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آشکارسازی هیجانی نوشتاری می تواند به عنوان نوعی درمان مکمل و موثر در روان درمانی به کار گرفته شود.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7745_e0d9e1a85d03d00586bfc6c8abeb6a4b.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Developing a psycho-educational package based on Satir,s model for conflicting couples and it,s effectiveness on reducing inefficient coping strategy and divorce probabilityتدوین یک برنامه روانی- آموزشی بر اساس الگوی ستیر برای زوجین متعارض و اثربخشی آن در کاهش سبک مقابله ای ناکارآمد و احتمال وقوع طلاق107130774610.22054/qccpc.2017.23163.1564FAاصغرجعفریاستادیار گروه روان شناسی دانشگاه کاشان0000-0001-6581-3246Journal Article20170704Present research, aimed to develop a psycho-educational for conflicting couples and it,s effectiveness on reducing inefficient coping strategy and divorce probability. A psycho-educational package was developed based on Satir,s communication skills, that using focus groups, content validity was desirable. It,s effectiveness was studied in an experimental design of pretest- posttest and follow- up after 2 mouths. 32 participants (16 couples) purposeful sampling were selected thorough conflicting and divorcing couples referring to Dispute Resolution Council in karaj and equally assigned in experimental and control groups. Baseline of coping strategy and divorce probability all participants were measured. Psycho-educational interventions treat on experimental group in 10 couple therapy sessions and coping strategy and divorce probability of all participants were measured in posttest and follow-up and data were analyzed using repeated measurement. Results indicated that use of inefficient coping strategy and divorce probability significantly decreased in participants in psycho-educational sessions compared to the control group (P<0.01). Also these changes observed in follow up. The results of research provide some evidence to suggest that psycho-educational package based on Satir,s model is an appropriate couple therapy intervention for reducing inefficient coping strategy and divorce probability for divorce applicants and conflicting couples.پژوهش حاضر به منظور تدوین یک برنامه روانی- آموزشی برای زوجین متعارض و اثربخشی آن در کاهش سبک مقابلهای ناکارآمد و احتمال وقوع طلاق انجام شد. بر اساس مهارتهای ارتباطی ستیر یک برنامه روانی- آموزشی تدوین شد که به روش گروه متمرکز، روایی محتوایی آن مطلوب بود. در یک طرح آزمایش پیشآزمون- پسآزمون و یک پیگیری 2 ماهه، اثربخشی آن بررسی شد. 32 شرکت کننده (16 زوج متعارض) در آستانه طلاق، از بین مراجعهکنندگان به شورای حل اختلاف در شهر کرج به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی و مساوی در گروههای آزمایش و کنترل جایگزین شدند. خط پایۀ همه شرکتکنندگان در شیوۀ مقابله با تعارض و احتمال وقوع طلاق اندازهگیری شد. مداخلات روانی- آموزشی در 10 جلسه زوجدرمانی برای گروه آزمایش اجرا گردید و همه شرکتکنندگان در پسآزمون و پیگیری ارزیابی شدند و دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیریمکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که استفاده از سبک ناکارآمد مقابله با تعارض و احتمال طلاق در زوجین شرکتکننده در برنامۀ روانی- آموزشی به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل بود (P< 0.01). همچنین این تغییرات در مرحلۀ پیگیری مشاهده شد.نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد میکند که برنامۀ روانی- آموزشی مبتنی بر الگوی ستیر یک روش زوج درمانی مناسب برای کاهش سبک ناکارآمد مقابله با تعارض و احتمال وقوع طلاق در متقاضی طلاق و زوجین متعارض میباشد.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7746_089eb48ecced7c28ae225b59725a9948.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Codification and effectiveness of instructional plan of self-management with emphasis on components of consciousness and choice on young peoples.تدوین و اثربخشی برنامه آموزش خودمدیریتی با تاکید بر مولفههای هشیاری و انتخاب بر جوانان131165774710.22054/qccpc.2017.21772.1518FAفاطمهسعیدیاندانشجوی دوره دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانفریبرزباقریدانشیار گروه روانشناسی بالینی و عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهرانمحمدرضانیلی احمدآبادیدانشیار گروه تکنولوژی آموزشی دانشگاه علامه طباطبائیحسینسلیمی بجستانیدانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-7476-6901Journal Article20170523Youth period is very important in life. This is a time of fundamental decision-makings. These decision-makings have deep influence on life of young peoples. In this investigation, the instructional plan of self-management with emphasis on components of consciousess and choice is codificated and then it,s effectiveness on improvement in self-management of young peoples in Tehran is studied. In this research, the assumption is that instruction of instructional plan of self-management with emphasis on components of consciousness and choice is influential on self-management of such young peoples. This research was quasi-experimental with pre-post test and control group. The statistical population of this research consisted of all young peoples between 20-30years old living in areas of 1, 5, 12 and 17 of Tehran. The sample consisted of 32 young peoples. Constructed self-management questionnaire is used in this study. Covariance test has been used for the analysis of the aggregate data. The results showed that instructional plan of self-management has a meaningful influence on the self-management and self-efficacy of young peoples. Therefore this instructional plan can be effective on increase of self-management of young people.دوره جوانی بعنوان یک دوره پراهمیت در زندگی انسان و زمان تصمیم گیریهای اساسی است و این تصمیمات عموما تاثیر بزرگی بر تمام زندگی فرد می گذارد. در این پژوهش، هدف تدوین آموزش خودمدیریتی با تاکید بر مولفه های هشیاری و انتخاب و سپس بررسی اثربخشی این برنامه بر افزایش خودمدیریتی جوانان شهر تهران است و فرض بر این است که آموزش خودمدیریتی با تاکید بر مولفه های هشیاری و انتخاب بر افزایش خودمدیریتی جامعه هدف تاثیر دارد. پژوهش مورد استفاده در این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. در این پژوهش، جامعه آماری شامل کلیه جوانان بین 30-20 شهر تهران است و نمونه شامل 32 نفر از جوانان تهرانی بصورت نمونهگیری در دسترس در مناطق 1، 5، 12 و 17 است. ابزار مورد استفاده، پرسشنامهای است که توسط پژوهشگر ساخته شده است. به منظور تحلیل دادهها، از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شده است. داده های پژوهش نشان داد که آموزش خودمدیریتی با تاکید بر مولفه های هشیاری و انتخاب، بر افزایش خودمدیریتی جوانان تاثیر معناداری دارد. مقدار اتا محاسبه شده نشان می دهد که 70 درصد از تغییرات نمره خودمدیریتی، مربوط به عامل آموزش میباشد. بنابراین می توان گفت که این برنامه می تواند در افزایش خودمدیریتی جامعه هدف موثر باشد.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7747_d3ce68046290feee6b03505ce984eb04.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Develop a structural model of maternal parenting style based on attachment styles and the quality of their thematic relationships among mothers with normal children and those with separation anxiety disorders and obsessive-compulsivenessتدوین مدل ساختاری شیوههای فرزند پروری مادران بر اساس سبکهای دلبستگی و کیفیت روابط موضوعی آنان در میان مادران با فرزندان عادی و مبتلابه اختلالهای اضطراب جدایی و وسواس-اجبار131194774810.22054/qccpc.2017.22054.1530FAسودابهمیر صادقیدانشجوی دکتری روان شناسی دانشگاه علامه طباطبائیفرامرزسهرابیاستاد روان شناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-3321-2237حسیناسکندریدانشیارگروه روان شناسی دانشگاه علامه طباطبائیاحمدبرجعلیدانشیار گروه روان شناسی دانشگاه علامه طباطبائی0000-0001-6823-7600نورعلیفرخیدانشیار گروه روان سنجی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20170531This research is descriptive and cor relational - predictive. The population of the three groups of mothers of children with separation anxiety disorder, disorder OCD, and non-consulting centers of Tehran has been formed. In this study, sampling method and sample size of 450 patients (150 per group). Tools of study sizes and styles (Psdq), Bell Object Relations adult attachment (Finney and Nvlr, 1994) and the Structured Clinical Interview (SCID), respectively. Analysis and data for questionnaires confirmatory factor analysis to test the hypothesis of a structural equation model (SEM) were used. The results showed that CV-red indicator shows that the quality of the model, for all the dependent variables is positive, indicating a good quality model. AVE also represents good values as well as diagnostic validity of the model structures.According to the criteria Wetzelu and et al (2009) show overall structural model is able to predict and test the predictions of endogenous latent variables has been successful.هدف از انجام پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری شیوههای فرزند پروری مادران مبتنی بر سبکهای دلبستگی و کیفیت روابط موضوعی آنان در میان مادران با فرزندان عادی و مبتلا به اختلالهای اضطراب جدایی و وسواس- اجبار بود. تحقیق حاضر توصیفی و از نوع همبستگی-پیشبینی است. جامعه آماری از سه گروه مادران، دارای کودک مبتلا به اختلالهای اضطراب جدایی، مبتلا به اختلالOCD، و عادی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه یک شهر تهران تشکیل شده است. در پژوهش حاضر از روش نمونهگیری در دسترس و حجم نمونه 450 نفر (150 نفر برای هر گروه) بود. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های ابعاد و سبک های فرزندپروری (PSDQ)، روابط موضوعی بل، دلبستگی بزرگسالی (فینی و نولر، 1994) و مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID) بود. روش تجزیه و تحلیل دادهها برای پرسشنامه ها از تحلیل عاملی تأییدی و برای ازمون فرضیه ها از مدل معادلات ساختاری (SEM ) به کار بسته شد. یافته ها نشان داد که که شاخص های CV-red که کیفیت ساختاری مدل را نشان می دهد، برای تمام متغیرهای وابسته مثبت شده است که نشان دهنده کیفیت مناسب مدل است. همچنین مقادیر AVE نیز نشان دهنده روایی تشخیصی خوب سازه های مدل است. شاخص GOF نیز 696/0 بدست آمده است که با توجه به ملاک وتزلو و همکاران (2009) نشان می دهد قدرت پیش بینی کلی مدل ساختاری زیاد است و مدل آزمون شده در پیش بینی متغیرهای مکنون درون زا موفق بوده است.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7748_c9b92f0e64c592755d7039241e9968f9.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Investigation of empathy development, internalization and externalizing disorders in male and female students 5 to 11 yearsبررسی تحول همدلی، اختلالات درونیسازی و برونیسازی در دانش آموزان دختر و پسر 5 تا 11 سال195218774910.22054/qccpc.2017.22576.1544FAزینبخانجانیاستاد گروه روانشناسی دانشگاه تبریزجعفربهادری خسروشاهیدانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجانJournal Article20170616The aim of present study was to compare empathy development, internalization and externalizing disorders in male and female students 5 to 11 years. The research method is causal-comparative. The statistical society of the study is including of all children aged 5 to 11 years are the city of Tabriz in order to 150 boys and girls aged from 11 to 5 years of preschool and school-age city of Tabriz with simple random sampling were selected from five different areas of education. The five groups included a 5-year old, 6 year old, 7 year old, 9 years old, 11 years old in each group, 30 patients (15 females and 15 males) were selected. Data were collected by means of two children Symptom Questionnaire was used to measure empathy Dodds. Data were analyzed by t test. Results showed that there is significantly different between boys and girls empathy development, internalization and externalization disorders. Also the results show that Internalization disorders and empathy in girls is more and externalizing disorders in boys is more. The results showed that no difference with mean internalization and externalization disorders in girls 5 and 6 years is, but at the age groups of 7, 9 and 11, out of externalizing disorders are more internalized. Meanwhile, the mean externalizing disorders in boys aged groups 5, 6, 7, and 9 more and with age groups 11 more internalized disorders. Therefore, empathy confirms the role of emotional communication in mental health and social adjustment of children.هدف پژوهش حاضر بررسی تحول همدلی، اختلالات درونیسازی و برونیسازی در دانشآموزان دختر و پسر 5 تا 11 سال بود.روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسهای است.جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیۀ کودکان سنین 5 تا 11 سال شهر تبریز بودند که به این منظور 150 نفر از دختران و پسران سنین 11- 5 سال پیشدبستانی و دبستانی شهرستان تبریز با روش نمونهگیری تصادفی ساده و از مناطق پنجگانۀ آموزش و پرورش انتخاب شدند. بدین ترتیب پنج گروه سنی شامل گروه سنی 5 ساله، 6 ساله، 7 ساله، 9 ساله و 11ساله در هرگروه سنی30 نفر (15 دختر و 15پسر) انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از دو ابزار شامل پرسشنامۀ علائم مرضی کودکان و مقیاس همدلی دادس استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها از آزمونهای تحلیل کواریانس و t دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد بین دختران و پسران در متغیرهای اختلالات درونیسازی، برونیسازی و همدلی تفاوت معناداری وجود دارد. در واقع اختلالات درونیسازی و همدلی در دختران بیشتر و اختلالات برونیسازی در پسران بیشتر است. همچنین نتایج نشان داد که میانگین اختلالات درونیسازی و برونیسازی در دختران 5 و 6 سال تفاوتی ندارد، اما در گروه سنی 7، 9 و 11 ساله میانگین اختلالات برونیسازی بیشتر از درونیسازی است. از سویی میانگین اختلالات برونیسازی در پسران در گروه سنی 5، 6، 7 و 9 بیشتر و در گروه سنی 11 اختلالات درونیسازی بیشتر است. از طرفی گروه سنی 11 سال بالاترین همدلی و گروه سنی 5 سال پایینترین همدلی را داشتند. بنابراین همدلی، نقش ارتباطات عاطفی را در سلامت روانی و سازگاری اجتماعی کودکان تأیید می کند. https://qccpc.atu.ac.ir/article_7749_48bab0657e14a837dad50fa179b696fe.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Status of differentiation Indicators in the families of Tehranچگونگی وضعیت شاخص های تمایزیافتگی در خانواده های تهرانی219239775010.22054/qccpc.2017.21790.1520FAخدابخشاحمدیاستاد مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله(عج)فرشتهپاک نژادکارشناسی ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم ، تحقیقات تهرانJournal Article20170524Differentiation is an effective variable in the formation and stableness of the family. In this regard, this study aimed to identify Status of differentiation indicators was conducted in the families of Tehran. The method of study is “Mixed” (qualitative and quantitative) that its quantitative part was done by correlation. In this study, which was conducted in 2016, the concept of differentiation in the Bowen’s theory of intergenerational was extracted. Credit indices obtained through using the Delphi method with a group of experts. 12 main indicators and 78 indexes sub for differentiation in Tehranian families were identified. The indicators obtained converted into the questionnaire and at the same time, were conducted with the scale of differentiation (DSI-R) on a sample of 100 of parents. The results of the field study in assessment of the differentiation using indicators from this study that was conducted in parallel with differentiation scale, reports a significant positive correlation to the amount of meaningful 0/40 (P<0/001) between these two measurements. Identity factor has the highest rank and emotional reactions have lowest rank in Tehranian families. The results show that Although differentiation is a deep and comprehensive feature regarding to human behavior, but can be focused on the cultural and social context in main sub-indicators. So, due to cultural and social principles, it is important to understand the differentiation status.تمایزیافتگی اعضای خانواده، یک شاخص کلیدی عملکرد خانواده است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف شناسایی وضعیت شاخصهای تمایزیافتگی در خانوادههای تهرانی انجام شد. روش پژوهش از نوع آمیخته بود که با به کار بستن روش کیفی راهبرد اکتشافی زنجیرهای و رویکرد پدیدارشناختی و روش کمی همبستگی اجرا گردید. در این تحقیق که در سال 1395 انجام شد، ابتدا از طریق مصاحبههای اکتشافی، عناصر و مؤلفههای شاخصهای تمایزیافتگی در فرهنگ ایرانی استخراج و کدگزاری شدند. اعتبار شاخصهای بدست آمده از طریق روش دلفی با گروهی از متخصصین بدست آمد. 12 شاخص اصلی و 78 شاخص فرعی برای تمایزیافتگی در خانوادههای تهرانی شناسایی شد. سپس شاخصهای بدست آمده تبدیل به مقیاس شده و به طور موازی با مقیاس تمایزیافتگی تجدیدنظر شده اسکورون و اسمیت (2003) بر روی نمونه 100 نفری از والدین شهر تهران اجرا شد. نتایج حاصل از مطالعۀ میدانی در سنجش وضعیت تمایزیافتگی، همبستگی مثبت به میزان 40/0 معنادار (001/0P<) بین این دو مقیاس را گزارش میکند. تمامی مؤلفههای مقیاس تمایزیافتگی برآمده از پژوهش، رابطۀ مثبت معنادار با یکدیگر داشته و همبستگی درونی دارند. در خانوادههای تهرانی شاخص هویت بالاترین رتبه و واکنشهای هیجانی پایینترین رتبه را به خود اختصاص داد. این رتبه بندی درقبال تمامی شاخصهای فرعی نیز ارائه گردید. نتایج بدست آمده نشان میدهد در رابطه با خانوادههای ایرانی برخی شاخصهای تمایزیافتگی از ارجحیت خاصی برخوردار است در حالیکه برخی شاخصها مورد توجه و تمرکز این فرهنگ و قومیت نمیباشد بنابراین، توجه به مبانی فرهنگی و اجتماعی در شناخت وضعیت تمایزیافتگی مهم است.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7750_aebc99bdf94434d71870a806aa6ab251.pdfدانشگاه علامه طباطبائیفرهنگ مشاوره و روان درمانی2345-605183020170622Compare the Sleep Quality, Problem-Solving Strategies and Psychological Hardiness in studentsمقایسه ی کیفیت خواب، شیوه های حل مسئله و سرسختی روانشناختی در دانشجویان241260775110.22054/qccpc.2017.22941.1555FAحدیثحیدری رادکارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه محقق اردبیلیسجادعلمردانی صومعهکارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه محقق اردبیلیمنیژهاسمعیلیدانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20170626The aim of the present study was to compare the Sleep Quality, Problem-Solving Strategies and Psychological Hardiness in smokers and nonsmokers students. The study was a causal comparative research. Statistical population included all university of Mohaghagh Ardabili mail students in 2017 (1395s.c.). 30people were selected through cluster sampling and 30 no smokers participants were matched with them. Data were collected with the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaire, Problem-Solving Strategies Cassidy & Long and Psychological Hardiness kiamarsi & et al. Data were analyzed through multivariate analysis of variance (MANOVA). Analysis of data showed sleep quality variables in smokers than non-smokers was significantly higher (01/0 p). Variable elements of style in general and problem solving, creativity, confidence, style trends in problem solving and non-smokers was significantly higher in smokers. Also in the components of helplessness in solving the problem, control of problem solving and avoiding light smokers was significantly higher than non-smokers (01/0 p). In addition tenacity variables in smokers than non-smokers was significantly lower (01/0> p). So you can understand the importance of respect in this sphere and help to improve the quality of life of the community.این پژوهش با هدف مقایسۀ کیفیت خواب، شیوههای حل مسئله و سرسختی روانشناختی در دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری انجام گرفت. روش پژوهش علی- مقایسهای بود. جامعۀ آماری کلیۀ دانشجویان پسر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل دادند. از میان این جامعة آماری 30 نفر آزمودنی به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب و 30 نفر از دانشجویان غیرسیگاری نیز با آنان همتاسازی شدند. دادههای پژوهشی به کمک پرسشنامۀ کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI)، شیوههای حل مسئله (PSS) کسیدی و لانگ و سرسختی روانشناختی کیامرثی و همکاران جمعآوری وبا استفاده ازآزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) تحلیل شد. نتایج نشان داد متغیر کیفیت خواب در افراد سیگاری، به طور معنادار بیشتر از افراد غیرسیگاری بود (01/0>p). در متغیر حل مسأله و مؤلفههای سبک خلاقیت، اعتماد در حل مسأله و سبک گرایش افراد غیرسیگاری به طور معنادار بیشتر از افراد سیگاری بود. همچنین در مؤلفههای درماندگی در حل مساله، مهارگری در حل مسأله و سبک اجتناب افراد سیگاری به طور معنادار بیشتر از افراد غیرسیگاری بود (01/0>p). بعلاوه متغیر سرسختی در افراد سیگاری، به طور معنادار کمتر از افراد غیرسیگاری بود (01/0>p). پس میتوان اهمیت توجه در این حیطه را درک و کمک به بهبود کیفیت زندگی این قشر از جامعه کرد.https://qccpc.atu.ac.ir/article_7751_8db7e2d76ccfdb1cf6bc6693f751d833.pdf