سلامت روانی
محمدرضا تمسکی
چکیده
شرایط روانی و محیطی نابسامان و بیاعتبارساز عامل اصلی در استفاده از خودآزاری غیر خودکشی برای انتقال پیامهای اجتماعی است. هدف این تحقیق، مطالعهی پدیدارشناختی این پدیده در دانشآموزان دختر متوسطه اول آموزش وپرورش شهرستان قم (1402-1401) بوده است. «روش تحقیق» آن «پدیدارشناسی توصیفی هفت مرحلهای کلایزی» است؛ که با معیارهای ...
بیشتر
شرایط روانی و محیطی نابسامان و بیاعتبارساز عامل اصلی در استفاده از خودآزاری غیر خودکشی برای انتقال پیامهای اجتماعی است. هدف این تحقیق، مطالعهی پدیدارشناختی این پدیده در دانشآموزان دختر متوسطه اول آموزش وپرورش شهرستان قم (1402-1401) بوده است. «روش تحقیق» آن «پدیدارشناسی توصیفی هفت مرحلهای کلایزی» است؛ که با معیارهای باورپذیری، انتقالپذیری، قابلیت اعتماد و تاییدپذیری ارزیابی شده است. حاصل نهایی این مطالعهی پدیدارشناسانه از مصاحبهی نیمهساختارمند با 13 مشارکتکننده؛ در مجموع 6 مضمون اصلی، 26 مضمون فرعی و 135 مفهوم میباشد. عوامل آن عمدتا پیامهایی «حاکی از آشفتگی» برای رسیدن به «تقویت منفی اجتماعی» (رهایی از تنش و رفتار برونریزی) یا برای رسیدن به «تقویت مثبت اجتماعی» (اطمینانجویی و توجهطلبی) بوده است. گرایش جنسی مشارکتکنندگان عمدتا یا همجنسگرا و یا دگرجنسگرا گزارش شده است. از مفاهیم جدید مختص این پژوهش، میتوان از «تعارض ارزشهای خانه، مدرسه و رسانه»، «نداشتن آزادی انتخاب»، «مشکل ابراز عقیده» و «بیمعنایی» یاد کرد.
آرزو امینی؛ مه سیما پورشهریاری؛ عباس عبدالهی
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی مجازی در بین نوجوانان بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. بدین منظور، 17 نفر از نوجوانان دختر 14 تا 16 ساله که در استفاده از رسانههای اجتماعی دچار بدکارکردی بودند به روش نمونهگیری هدفمندِ بر اساس معیار انتخاب شدند. سپس عوامل ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی مجازی در بین نوجوانان بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. بدین منظور، 17 نفر از نوجوانان دختر 14 تا 16 ساله که در استفاده از رسانههای اجتماعی دچار بدکارکردی بودند به روش نمونهگیری هدفمندِ بر اساس معیار انتخاب شدند. سپس عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی از دیدگاه آنها به کمک مصاحبهی عمیق نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت دادهها طبقهبندی و کدگذاری شده و نتایج با استفاده از روش گزارش روایی بیان شدند. یافته ها: تحلیل تجارب، منجر به شناسایی7 مضمون اصلی شامل رابطه همزیستی با همسالان ، حضور همه جانبه، تنظیم هیجان، ایده آل سازی در برابر عادی سازی، مقایسهی اجتماعی، کارکرد و پاسخ به مسائل وجودی- انسان گرا شد که هر یک به ترتیب 5، 7، 8، 4، 5، 15 و 3 مضمون فرعی را شامل شدند. نتیجهگیری: نتایج نشان دهندهی آن است که استفاده دردسرساز نوجوانان از شبکههای اجتماعی نه به انگیزهی جدید یا مد روز بودن بلکه به صورت هدفمند و به انگیزه برآورده شدن نیازهای اساسی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) صورت میگیرد. لذا لازم است متولیان امر ضمن به رسمیت شناختن نیازها و انگیزههای این گروه، از فرصت فناورانهی شبکههای اجتماعی، برای پاسخگویی مناسب به نیازهای مغفول ماندهی آنها در دنیای واقعی برنامهریزی کنند. همچنین مشاوران میتوانند با در نظرداشتن انگیزههای مذکور درجهت اقدامات پیشگیرانه و یا طراحی محتواهای فناورانهی هدفمند برای نوجوانان وارد عمل شوند.
پروین بانو عظیم اوغلی اسکویی؛ کیومرث فرحبخش؛ امید مرادی
چکیده
مقدمه: از دست دادن یکی از اعضای مهم خانواده بزرگترین بحران است که فرد باید با آن روبرو شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه مشارکت کنندگان پژوهش از سوگ بعد از مرگ عضو خانواده بود. روش: در این پژوهش برای جمعآوری و ارزیابی اطلاعات درباره تجربه سوگ از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفادهشده است. ۱۲ مشارکتکننده که تجربه مرگ ...
بیشتر
مقدمه: از دست دادن یکی از اعضای مهم خانواده بزرگترین بحران است که فرد باید با آن روبرو شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه مشارکت کنندگان پژوهش از سوگ بعد از مرگ عضو خانواده بود. روش: در این پژوهش برای جمعآوری و ارزیابی اطلاعات درباره تجربه سوگ از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفادهشده است. ۱۲ مشارکتکننده که تجربه مرگ یکی از اعضای خانواده را داشتند به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه عمیق با آنها تا رسیدن دادهها به اشباع ادامه یافت. یافته ها: تحلیل دادهها به ۴ مضمون اصلی و ۱۴ زیر مضمون فرعی منجر گردید که شامل: زمینههای خانوادگی مؤثر با درون مایه های فرعی: حمایت عاطفی و همراهی خانواده، کارکرد و تغییر ساختار خانواده، چگونگی انتقال خانواده از مراحل سوگ، تداوم کارکرد خرده نظامهای خانواده و جایگاه فرد متوفی در خانواده؛ زمینههای شخصی مؤثر با درون مایه های فرعی: تعدیلکنندگی ویژگیهای شخصیتی، کاربرد سودمندانه یا ناسودمندانه زبان، تأثیر تجارب گذشته فرد و رشد پس از ضربه؛ زمینههای نگرشی مؤثر با درون مایه های فرعی نگرش غیرمذهبی و سکولار به مرگ، نگرش مذهبی و دینی به مرگ، پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت مرگ و زمینههای فرهنگ مؤثر با درون مایه های فرعی کارکرد شبکه حمایتی خانواده گسترده، فرهنگ مراسم سوگواری و عزاداری بود. نتیجه گیری: یافتههای این پژوهش ادبیات گذشته در زمینه سوگ در بافت خانواده را گسترش میدهد. همچنین زمینه های موثر استخراجشده این مطالعه دارای تلویحات کاربردی فراوان برای متخصصین و افراد درگیر در سوگ می باشد.
مانی رفیعی اردستانی؛ حسین اسکندری؛ احمد برجعلی؛ نورعلی فرخی
چکیده
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام ...
بیشتر
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریفشان از چیستی فقدان و فقدانهایی که در طول زندگیشان تجربه کردهاند اخذ و آوانویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دستآمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را میتوان در سه گونهی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دستهبندی نمود. همچنین گسترهای از تجارب فقدانهای فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدانهای خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدانهای مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسهای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدانها دامنهی وسیعتری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیستجهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.