آرزو امینی؛ مه سیما پورشهریاری؛ عباس عبدالهی
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی مجازی در بین نوجوانان بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. بدین منظور، 17 نفر از نوجوانان دختر 14 تا 16 ساله که در استفاده از رسانههای اجتماعی دچار بدکارکردی بودند به روش نمونهگیری هدفمندِ بر اساس معیار انتخاب شدند. سپس عوامل ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی مجازی در بین نوجوانان بود. روش: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. بدین منظور، 17 نفر از نوجوانان دختر 14 تا 16 ساله که در استفاده از رسانههای اجتماعی دچار بدکارکردی بودند به روش نمونهگیری هدفمندِ بر اساس معیار انتخاب شدند. سپس عوامل انگیزشی استفاده از رسانههای اجتماعی از دیدگاه آنها به کمک مصاحبهی عمیق نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت دادهها طبقهبندی و کدگذاری شده و نتایج با استفاده از روش گزارش روایی بیان شدند. یافته ها: تحلیل تجارب، منجر به شناسایی7 مضمون اصلی شامل رابطه همزیستی با همسالان ، حضور همه جانبه، تنظیم هیجان، ایده آل سازی در برابر عادی سازی، مقایسهی اجتماعی، کارکرد و پاسخ به مسائل وجودی- انسان گرا شد که هر یک به ترتیب 5، 7، 8، 4، 5، 15 و 3 مضمون فرعی را شامل شدند. نتیجهگیری: نتایج نشان دهندهی آن است که استفاده دردسرساز نوجوانان از شبکههای اجتماعی نه به انگیزهی جدید یا مد روز بودن بلکه به صورت هدفمند و به انگیزه برآورده شدن نیازهای اساسی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) صورت میگیرد. لذا لازم است متولیان امر ضمن به رسمیت شناختن نیازها و انگیزههای این گروه، از فرصت فناورانهی شبکههای اجتماعی، برای پاسخگویی مناسب به نیازهای مغفول ماندهی آنها در دنیای واقعی برنامهریزی کنند. همچنین مشاوران میتوانند با در نظرداشتن انگیزههای مذکور درجهت اقدامات پیشگیرانه و یا طراحی محتواهای فناورانهی هدفمند برای نوجوانان وارد عمل شوند.
آرزو امینی؛ آسیه شریعتمدار
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح دوگروهی پیشآزمون- پسآزمون بود. بدین منظور، از جامعهی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی در منطقه 5 شهر تهران، تعداد 24 نفر انتخابشده و پس از پاسخ به ابزارهای تحقیق بهصورت تصادفی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح دوگروهی پیشآزمون- پسآزمون بود. بدین منظور، از جامعهی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی در منطقه 5 شهر تهران، تعداد 24 نفر انتخابشده و پس از پاسخ به ابزارهای تحقیق بهصورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش، مداخلات رفتاردرمانی دیالکتیک را به مدت 8 جلسهی 5/1 ساعته دریافت کرد. بهمنظور جمعآوری دادهها از پرسشنامهی تنظیم شناختی هیجان گارنسفکی، کرایج و اسپینهاون (2001) و مقیاس پاسخهای نشخواری نولن هکسما و مارو (1991) استفاده شد و درنهایت دادهها با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج حاصل از پسآزمون مؤید کاهش معنادار نمرات شرکتکنندگان گروه آزمایش در مؤلفههای نشخوار فکری و فاجعه سازی بود (01/0 p<). بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت، رفتاردرمانی دیالکتیک تأثیر مثبت معناداری در کاهش فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کمتوان ذهنی دارد و میتواند در بهبود وضعیت روانی این گروه مورداستفاده قرار گیرد.
آرزو امینی؛ آسیه شریعتمدار؛ ابراهیم نعیمی
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب بر مشکلات رفتاری کودکان بود. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی (نوع AB یا مشاهدهی مستقیم مکرر) با پیگیری یک ماهه استفاده شد. بدین منظور پس از نمونه گیری در دسترس از جامعه، سه نفر از دانش آموزان دختر پایهی سوم دبستان که در فرم معلم مقیاس مشکلات رفتاری راتر (1967) نمرهی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب بر مشکلات رفتاری کودکان بود. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی (نوع AB یا مشاهدهی مستقیم مکرر) با پیگیری یک ماهه استفاده شد. بدین منظور پس از نمونه گیری در دسترس از جامعه، سه نفر از دانش آموزان دختر پایهی سوم دبستان که در فرم معلم مقیاس مشکلات رفتاری راتر (1967) نمرهی بالاتر از 9 کسب کردند به شیوهی هدفمند انتخاب شده و مداخلات معنوی با محوریت مذهب را به مدت 13جلسه 45 دقیقه ای دریافت نمودند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس مشکلات رفتاری راتر( فرم معلم) در سه مرحلهی خط پایه، مداخله و پیگیری استفاده شد و در نهایت دادهها به روش تحلیل نگارهای و تعیین درصد بهبودی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از درصد بهبودی هرسه مراجع پس از مداخلات، حاکی از کاهش معنادار نمرات آنها در مقیاس مشکلات رفتاری راتر بودکه در طول دورهی پیگیری یک ماهه نیز تداوم داشته است. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب تأثیر مثبت معناداری در کاهش مشکلات رفتاری کودکان داشته است.