رضوان صالحی؛ محمدرضا عابدی؛ پریسا نیلفروشان
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل مفهومی موفقیت تحصیلی برای دانشآموزان سال اول دبیرستان بوده است. روش پژوهش کیفی و ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه و مطالعة متون بوده است. جامعه پژوهش، والدین دانشآموزان موفق، معلمان و متخصصان مشاوره و روانشناسی و متون مرتبط با موضوع بوده است. نمونهگیری بهصورتبهصورت هدفمند بوده به این صورت که تا ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل مفهومی موفقیت تحصیلی برای دانشآموزان سال اول دبیرستان بوده است. روش پژوهش کیفی و ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه و مطالعة متون بوده است. جامعه پژوهش، والدین دانشآموزان موفق، معلمان و متخصصان مشاوره و روانشناسی و متون مرتبط با موضوع بوده است. نمونهگیری بهصورتبهصورت هدفمند بوده به این صورت که تا جایی که دیگر به اطلاعات جدیدی دست پیدا نمیشد، نمونهگیری نیز پایان میپذیرفت؛ بنابراین نمونه شامل 40 نفر از والدین دانشآموزانِ موفق، 15 نفر از معلمان و 15 نفر از متخصصان رشتههای روانشناسی و مشاوره بوده که در یک مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کردند. متون مرتبط نیز شامل کتب، پایاننامهها و مقالاتِ منتشرشده و قابلدسترس در سالهای 1990 تا 2014 بود. دادههای حاصل از مصاحبه با روش نظریه زمینهای و متون به روش تحلیلِ محتوای کیفی، تحلیل شدند و مقولههای اصلی موفقیت تحصیلی استخراج شد. بدین ترتیب عوامل موفقیت تحصیلی در چهار مقوله اصلی کدگذاری شده که هرکدام دارای مقولههای فرعی دیگری میشد. مقولههای اصلی بهدستآمده عبارتاند از: 1- عوامل فردی پایدار شامل مقولههای فرعی هوش، شخصیت و رغبت؛ 2- عوامل فردی ناپایدار شامل خودپنداره تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی، اشتیاق تحصیلی، اهمالکاری تحصیلی، مهارتهای تحصیلی، انگیزه پیشرفت، انطباقپذیری مسیر شغلی و هوش هیجانی؛ 3-عوامل خانوادگی شامل شیوه فرزندپروری، مشارکت والدین، دلبستگی و وضعیت اجتماعی اقتصادی؛ 4- عوامل مربوط به جو تحصیلی شامل ادراک از جو مدرسه و جامعه. بهطورکلی موفقیت تحصیلی از عوامل متعددی چون فرد، خانواده، مدرسه و جامعه متأثر است.
حمیده عبدالحسینی؛ پریسا نیلفروشان؛ محمدرضا عابدی؛ سیمین حسینیان
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسهی تاثیر روشهای مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازهگرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان انجام گردید. روش: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی و دارای طرح پیش، پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه الزهرا در سال تحصیلی ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسهی تاثیر روشهای مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازهگرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان انجام گردید. روش: این پژوهش از نوع شبهآزمایشی و دارای طرح پیش، پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه الزهرا در سال تحصیلی 95-94 بودند. به روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم جامعه تعداد 361 نفر از دانشجویان پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی را تکمیل کردند. از بین آنها تعداد74 نفر نمره یک انحراف استاندارد پایین تر از میانگین کسب کردند. مرحله دوم 60 نفر از افرادی که داوطلب شرکت در مرحله دوم پژوهش بودند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش(هر کدام 15) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازهگرایی و انگیزشی در مورد سه گروه آزمایش انجام شد. در پایان چهار گروه دوباره با استفاده از پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی هیرشی (2014) سنجیده شدند. یافتهها: نتایج درون و بینآزمودنی حاصل از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و واریانس چندمتغیری نشان دادند که ارائه آموزش بر بهبود میانگین نمرات اشتیاق مسیرشغلی تاثیر داشته است(p < 0/001). نتایج آزمون تعقیبی بیانگر آن بود که نمره کل اشتیاق مسیرشغلی در مراحل پسآزمون و پیگیری در گروه کنترل به طور معناداری از سه گروه مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازهگرایی و انگیزشی کمتر بود(p < 0/001). نتیجهگیری: پژوهش حاضر بیانگر این است که آموزش مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازهگرایی و انگیزشی بر افزایش اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان دختر موثر است.